مرکّب از: ب + راه + افکندن، براه انداختن. بیدار کردن و راه نمودن. (آنندراج) : رگ خواب است از افسردگیها رشته را تنگم به هوئی این گران خوابان غفلت را براه افکن. (آنندراج)
مُرَکَّب اَز: ب + راه + افکندن، براه انداختن. بیدار کردن و راه نمودن. (آنندراج) : رگ خواب است از افسردگیها رشته را تنگم به هوئی این گران خوابان غفلت را براه افکن. (آنندراج)
پیچ و گره انداختن، چین و شکن دادن در ابروان و زلف و گیسو. رجوع به تاب شود، موجب درد و رنج و آشفتگی شدن. بعذاب افکندن: ز دریا بکنده در، آب افکنیم سر جنگجویان بتاب افکنیم. فردوسی
پیچ و گره انداختن، چین و شکن دادن در ابروان و زلف و گیسو. رجوع به تاب شود، موجب درد و رنج و آشفتگی شدن. بعذاب افکندن: ز دریا بکنده در، آب افکنیم سر جنگجویان بتاب افکنیم. فردوسی